غزلغزل، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره
گیسوی منگیسوی من، تا این لحظه: 6 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره

غزل زندگی

جشن اول دبستانیها

سلام عزیزم سلام غزلم، نفسم عشق مامان نمیتونم بگم چه حالی دارم بعداز اینهمه استرس پیدا کردن مدرسه ی خوب، معلم خوب و چند تا مدرسه رو جابه جا کردن، امروز که کادر مدرسه و معلمتون رو دیدم نمیدونی چقد خوشحالم همه مودب با فرهنگ،  مدرسه خوب، دلباز و ... امروز یکم شهریوره و جشن اول دبستانی ها بود من و بابا و خاله آذی و مامان جون رفتیم مدرسه وای ما خونوادگی رفته بودیم تازه بعد از حدود نیم ساعت زهرا جونم از ادارش پاس گرفته بود و اومد. غزل از اولش دایی امیر این پیشنهادو داد که همه باید با غزل بریم مدرسه و راهیش کنیم ولی الهی بمیرم خودش نتونست بیا و جاش خیلی خالی بود. عزیز مامان خیلی جشن خوبی بود و بهت خوش گذشت بعد همگی رفتیم...
31 شهريور 1395

روز همدان

سلام عزیز دلم روز اول شهریور به اسم روز همدان نامگذاری شده. فدات شم به خاطر همین شهرداری ی جشن توی شهر گرفه بود. مهدتون پیام گذاشته بودن توی کانال مهد که ساعت ب ربع به پنج جلوی دربفرمانداری باشین و بچه ها رو به ما بدین واسه جشن. منم با اینکه کلاس داشتم ولی کنسلش کردم تا با شما بریم جشن...  عزیز مامان کلی منتظر شدیم چون قرار بئد عمو جمید مجری برنامه کودک بیاد اونجا و برنامه اجرا کنه.... بعد از کلی منتظر شدن گفتن بچه ها بیان داخل آرامگاه بوعلی ی پازل بزرگ رو با هم درست کنن تا عمو حمید برسه... غزلم اونجا هم کلی منتظر شدیم تا ی عکس دسته جمعی ازتون بگیرن (البته چند تا مهد بودن )فقط مهد شما نیود.   ...
6 شهريور 1395
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به غزل زندگی می باشد